شهر سلطانیه در 47 کیلومتری سمت شرق زنجان قرار گرفته است. این منطقه از شمال به بخش طارم علیا، از غرب به بخش حومه از شهرستان زنجان، از جنوب به شهرستان خدابنده و از شرق به شهرستان ابهر محدود بوده و 940 کیلومتر مربع وسعت دارد. این بخش دارای 33 روستا و 25770 نفر جمعیت است. مهمترین وجه مشخصه سلطانیه پس از مسائل مربوط به ارزشهای تاریخی وجود چمن معروف سلطانیه است. این چمن قسمتی از فلات زنجان- ابهر را در برگرفته و از فاصله گرفتن دو رشته ارتفاعات موازی که در جهت شرقی- غربی ممتداند، تشکیل گردیده و دارای 35 کیلومتر مربع وسعت است.
پیشینه تاریخی سلطانیه:
با مطالعات باستان شناسی روشن شده که در داخل چمن سلطانیه شش محوطه باستانی بدین ترتیب وجود دارد. تپه تاریخی یوسف آباد، تپه تاریخی قلعه، محوطه شهر سلطانیه، تپه تاریخی نور، تپه تاریخی چمن. بررسی در عناصر و یافته های اتلال مزبور گویای این واقعیت است که منطقه مزبور از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد تا حمله مغول مورد استفاده اقوام مختلف بوده است. بنابراین قول حمدالله مستوفی که سلطانیه را قبل از حمله مغول غیر مسکون دانسته با تردید مواجه می گردد. به استناد متون تاریخی این منطقه قبل از استقرار مغول شهر ویاژ یا شهر ویاز نامیده شده است. ولی آنچه که مسلم و روشن است، پس از حمله مغول و استقرار طایفه ای از آنها در این محل آن را قنقور النگ نام گذاری کرده اند.
این منطقه (قنقور النگ) به علل گوناگون در دوره های مختلف ایلخانی مورد توجه و محل یا ییلاق بوده است. سلطانیه ابتداء در دوران ارغون خان (683-690) به پایتختی انتخاب گردید. سیاستمداران ارغون در انتخاب این محل به پایتختی از نظر سیاسی و سوق الجیشی راه صوابی پیموده اند، زیرا قنقور النگ نسبت به م تصرفات غربی امپراعتوری ایلخانی مرکزیت داشت. و از طرف دیگر، با عنایت به اینکه پس از استقرار جانشینان هلاکو، به ویژه اواخر دوران ارغون خان و دوره های غازان خان و اولجایتو که به زور شمشیربندان مغول حکومت نسبتاٌ واحدی در منطقه بسیار وسیع از رود سند تا فلسطین با ترکیبی از اقوام مختلف و متمدن آن روزی تشکیل یافته بود، خود موجب پیشرفت سریع ارتباطات بازرگانی را فراهم نمود، تقویت و اصلاح جاده های بازرگانی، ایجاد تاسیسات مربوط به راهدارخانه ها، ایجاد انتظام در مناطق و مسیرهای تجاری، تدوین یاساهای چنگیزی به دزدان و قطاع الطریق از عوامل و انگیزه های این جریان اقتصادی است و سیاستی که توانسته حمل و نقل کالاهای مشرق زمین را به اروپا، که از طریق روسیه و دریاچه اورال انجام می پذیرفت از راه امپراطوری ایلخانی عبور دهند در این صورت بود که ایجاد مرکز اقتصادی بسیار قوی و واجد شرایط در منطقه ای از نظر سیاسی پاسخگوی این نیاز باشد، امری لازم و ضروری به نظر می رسد. این منطقه با توجه به ویژگی هایی که بیان گردید محلی بجز قنقور النگ که همانا سلطانیه است نمی تواند باشد. علی ای حال شهر سلطانیه در دوره بنیان گذاران آن پس از تبریز دومین شهر مهم در امپراطوری ایلخانان بوده و از نظر تجارت خارجی نخستین آن به حساب می آمده است. و کلیه مال التجاره به جهت ایجاد تمرکز و اخذ مالیت های مورد لزوم و کنترل آمد و شد، در این شهر تخلیه و بارگیری می شده است. رونق اقتصادی به حدی بوده که گلاویخو سفیر پادشاه اسپانیا در دربار میرانشاه (806-809 هجری قمری) در بازدید از سلطانیه بحث مفصلی را در مورد رونق تجاری مطرح نموده است. این شهر از دوبخش کهندژ و شارستان تشکیل یافته و آن در بخش پر 200 هکتار بوده است.
عناصر تشکیل دهنده این شهر عظیم اسلامی به علل گوناگون جغرافیایی سیاسی از میان رفته تنها با مدارک باستانشناسی می توان به بازشناسی آن توفیق یافت. به استناد متون تاریخی این شهر به کاروانسراهای زیبا و اقامتگاه های عمومی مجهز بوده تا سرویس مناسب را از نظر پذیرایی و اقامت عرضه نماید.
سبب ایجاد گنبد سلطانیه
اولجایتو پس از طرح سلطانیه تصمیم گرفت که به تقلید از آرامگاه برادرش غازان خان ، آرامگاه رفیع و باشکوهی برای خود بسازد به همین جهت برای بر پائی این آرامگاه ، هنرمندان از هر سو به سلطانیه آمدند تا یکی از شاهکارهای عظیم دوره مغول را به عرصه ظهور برسانند .
بنای گنبد سلطانیه در سال 702 هجری قمری ( روایتی ) بر اساس طرح آرامگاه غازان خان که آن نیز از بنای آرامگاه سلطان سنجر در ( مرو ) الهام گرفته ، ساخته شده بود با این تفاوت که پلان آرامگاه سلطان سنجر مربع و پلان گنبد سلطانیه هشت ضلعی است اگر چه تا حد زیادی معماری آرامگاه سلطان سنجر در بنای سلطانیه تاثیر گذاشته بود لیکن چیزهای ابتکاری در بنای اخیر بحدی است که آنرا بصورت یکی از شاهکارهای هنر و معماری ایران درآورده است که بعدها نمونه و الگوئی بای احداث تعداد زیادی از ابنیه این دوره شد همچنین معماری گنبد سلطانیه را شخصی به نام سید علی شاه انجام داده است .
نا به قولی، بر اثر تشویق و ترغیب علما و روحانیون بزرگ شیعه که در آن زمان در دستگاه حکومتی صاحب منزلتی بودند، اولجایتو مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی پذیرفت و بعد از مدتی تصمیم که آرامگاه خود را به ائمه اطهار اختصاص دهد. بدین منظور قصد انتقال اجساد مطهر آنان (حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) ) را به سلطانیه داشت تا بر رونق تجاری و اهمیت مذهبی پایتخت جدید التایس خود بیفزاید لذا دستور داد تا تزئینات داخلی بنا که تا آن روز انجام نگرفته بود طوری بپردازند که در آن شعائر مذهب تشیع یخوبی مورد استفاده قرار گیرد بهمین جهت بود که کلمه «علی» به طور مکرر با کاشی در متن اجر نوشته شده است.
انتقال اجساد مطهر ائمه بخاطر مخالفت شدید علمای شیعه یا بقولی خواب سلطان مکه حضرت علی بن ابی طالب را ناراضی دیده بود و آن حضرت از این عمل ناراضی بود انجام نگرفت و منصرف شد.
بنابراین سلطان ایلخان مصمم شد که دوباره این بنا را به آرامگاهی برای خود اختصاص دهد. به نظر می رسد که در همین ایام از مذهب تشبع برگشت و مذهب اهل سنت را اختیار کرد. شاید به همین منظور بود که دستور داد تمام تزئینات معرق کاری که کلمه «علی» 0ع) بر آن نقش بسته بود، و تمام تزئینات آجری کاشیکاری و گره سازی را با پوشش از گچ اندودند و روی آن پوشش را با کتیبه و اشکال مختلف هندسی طرحهای گل و بوته دار با رنگ آبی بر زمینه سفید گچبری کردند که این عمل احتمالا در سال 713 رخ داده اولجایتو در سال 716 ه . یعنی تقریبا چهار سال بعد از اتمام بنا در سن 36 سالگی در گذشت و جسد وی در تابوتی از زرناب در آرامگاه ابدیش دفن شد.
معماری
گنبد سلطانیه در دوره بر پایی مرتفعترین بنای جهان بوده و هم اکنون نیز یکی از عظیم ترنی بناهای تاریخی جهان به شمار می رود. این بنا قسمتی از مجموعه عظیمی است که به ابواب البر مشهور بوده و شامل دارالشفا ، بیت القانون، بیت الحکمه ، دار الباده و ... این بنا در قوم هم کف با فضاهای جانبی آرامگاه دارای پلام مربع مستطیل بوده و ادامه مجموعه در طبقات هشت ضلعی متمایل به منتظم است.
این گنبد از سه فضای گنبد خانه تربت خانه ، سردابه تشکیل شده و از نظر حجمی و ترکیب فضا آئین تدفین مغول که در دو مرحله انجام می گرفت مطابقت داده و آن را با معماری ترکیبی از مراسم تدفین مغول تبیین نمود با توجه به این طرز تفکر خانه محل عزاداری به جسد سردابه محل نگهداری و تدفین جسد و تربت خانه فضای مسقف بالای سردابه می باشد ورودی اصلی آرامگاه اولجایتو در ایوان های شمال شرقی و شمال غربی تعبیه شده و کاربرد ایوانهای شمالی شرقی و غربی پنجره می باشند پلان گنبد خانه متمایل به هشت ضلعی منتظم و طول هر یک از اضلاع از 06/10 تا 16/10 متر متغیر است .
قطر گنبد خانه 40/24 متر می باشد در این فضا 8 جرز سنگین با عرض 32/6 تا 25/7 متر با سطح مقطع 50 متر مربع قرار گرفته و مهمترین وجه مشخصه تحول معماری از دوران سلجوقی به دوران ایلخانی را نمایش می دهد. در حد فاصل این جرزها ایوانها و بنائی در دو طبقه اجرا گریدده و ارتفاع طبقه همکف از رقوم 7/9 متر و ارتفاع طبقه اول از رقوم هم کف 70/ 19 متر قابل اندازه گیری می باشدو کف این فضا با استفاده از سنگ رخام سفید مفروشی یوده است.
قوس ایوانها در این فضا پنج و هفت تند است. در منتهی الیه این قوسها کتیبه هایی با متن احادیث نبوی در آن نوشته شده و پس مقرنس کاری زیبایی که وظیفه ترمپه ها بر آن محول شده پلان هشت ضلعی را به پلان دایره تبدیل نموده و زمینه اجرا گنبد را فراهم آورده است.
دومین فضای مورد بحث آرامگاه اولجایتو فضای موسوم به تربت خانه می باشد این فضا به شکل مستطیل با طول ضلع 60/17 متر و عرض 8/7 متر و با ارتفاع 16 متر، محراب مجموعه را در جرز جنوبی در خود جای داده است پوشش سقف تربت خانه از سه واحد طاق و تویزه ساخته شده قطر طاق وسطی که بزرگتر است 9 متر و طاقهای طرفین 3 متر قابل اندازه گیری می باشد در ارتفاع 0/3 متری از کف در گرداگرد آن
کتیبه ای در دو قلم ریز به خط کوفی مشجر و قلم درشت به خط ثلث نوشته شده و اطراف کلمات را تزئینات اسلیمی پرنموده اتس. بین تربت خانه و محوطه زیر گنبد پنجره بزرگی از مس طلا قرار داشت که به مرور زمان از بین رفته و یا به غارت برده شده است.
سردابه سومین فضایی است که با ترکیب فضاهای مذکور افاده معنی می نماید این فضا محل قبر اصلی می باشد ورودی سردابه در ایوان جنوبی تربت خانه قرار دارد و با تعبیر 9 پله به پهنای 250 سانتیمتر می رسد در وسط این فضا محل قبر و در طرفین آن دو فضای کوچک جهت استقرار نگهبانان جلوگیری از ورود ارواح خبیثه تعبیه شده بررسی ترکیب فضایی این سردابه و ارتباط آن با کل مجموعه و قابل مقایسه نبودن ان با سایر بناهای آرامگاهی می توان چنین استنتاج نمود که این آرامگاه بر اساس بینش مغول بویژه ائین شمنیت ساخته شده باشد. گنبد آرامگاه اولجایتو بزرگترین نوع خود در بناهای تاریخی ایران با راتفاع 50/48 متر و قطر دهانه 40/24 متر و با ضخامت 160 سانتیمتر با روش دو پوششی ساخته شده و فضای خالی بین دو پوسته 60 سانتیمتر می باشد.
اهمیت تشخیص زمان در گنبد سلطانیه
مقید بودن مسلمانان به اهمیت تشخیص زمان برای انجام مراسم مذهبی را می توان سبب ایجاد ساعت آفتابی در اسکلت این بنا داشت باین طریق که اگر از سوراخ گنبد اصلی بتابد زمان اذان ظهر است نوری که از پمجره های بزرگ می تابد بین ساعت و نور پنجره های کوچک حدود دقیقه را مشخص می ساخت به احتمالی طرح 8 ضلعی بنا نیز به خاطر ایجاد چنین ساعتی بوده در شب هم به یاری برخی از ستاره ها از این پنجره ها دیده می شدند زمان را مشخص می گردند.
پلکانها
در بین حرزهای هشت گانه پلکانهای مارپیچی وجود دارد که طبقه زیرین را به طبقات دوم و غرفه های خارجی و مناره های هشتگانه متصل می کند لازم به تذکر است که این پلکانها همه از پایین شروع نمی شود بلکه فقط دو پلکان دیگر در نمای خارجی ولقع شده است.
پلکانهای زوایای شمالی به طبقه دوم راه می یابد و پلکان سومی بدون اتصال به طبقه دوم بسوی بالا ادامه پیدا می کند. پلکانهای هشتگانه از طیقه سوم (غرفه های خارجی) ظاهر شده و تا امتداد مناره های هشتگانه صعود می نماید.
ایوانها
همانطور که در فوق اشاره شد بر اضلاع هشتگانه پلان داخلی 8 ایوان رفیع و وسیع به ارتفاع 80/18 و به عرض 70/7 متر واقع شده اند. این ایوانها یکنواختی حاصل از وجود جرزهای قطور، را از بین برده و باعث شده که بنا زمخت جلوه ننماید. این ایوانها در عمق 60/2 و ارتفاع 9 متری به دو طبقه تقسیم شده است.. در طیقه اول یا همکف ورودی های اصلی و ورودی ها کوچک فرعی به محوطه های عبادتی قرار دارند.
ایوان جنوبی متصل به محوطه ای بنام تربت خانه است که در صفحات آینده شرح آن داده خواهد شد. ایوانهای شرقی و غربی در انتها دارای درهای بزرگ می باشد. در حالیکه در انتهای طبقه اول ایوانهای فرعی بک در کوچک وجود دارد. سقف طبقه اول دارای قندیل بندی و مقرنسکاری بسیار جالب و زیبا می باشد
طبقه دوم این بخش بوسیله راهروی پوشیده ای با هم در ارتباطند. بطوری که م یتوان در این طبقه تمامی بنا را دور زد در غرفه های طبقه دوم انواع تزئینات ومقرنسکاریهای ارزنده ای دیده می شود که نشانگر ذوق و سلیقه و دقت هنرمندان دوره ایلخانیان است.
یکی از خصوصیات اصلی ومنحصر بفرد در گمبد سلطانیه دو جدارهبودن آن است که از دو قشر موازی و مجزا که صرفا با پشت یندهای آجری بین خود بهم مربوط بوده و همچنین فرم واحدی را شامل می شوند تشکیل شده است. و این تنها نمونه در مورد گنبدهائی با وضع ساختمانی فوق الذکر محسوب می شود و به نظر اینجانب نمی توان نمونه ای با وضع ساختمانی فوق الذکر در دنیا یافت که متعلق به قبل از بنای مزبور باشد. و از این رو گنبد فوق اهمیت شایانی را در تاریخ معماری دنیا داراست بطوریکه مدتها بعد از ساختمان گنبد سلطانیه چه در غرب و چه در شرق رفته رفته آثاری با خصوصیات تکنیکی فوق بوجود می آید . از جکله مهمترین آثاری که به تقلید از گنبد سلطانیه احداث شده گنبد کلیسای سانتاماریا دلفیوره می باشد که بیش از صد سال بعد از آن ساخته شده است
مقدمه ای بر اوضاع جغرافیایی شهر سلطانیه
شهر سلطانیه در 47 کیلومتری سمت شرق زنجان قرار گرفته است. این منطقه از شمال به بخش طارم علیا، از غرب به بخش حومه از شهرستان زنجان، از جنوب به شهرستان خدابنده و از شرق به شهرستان ابهر محدود بوده و 940 کیلومتر مربع وسعت دارد. این بخش دارای 33 روستا و 25770 نفر جمعیت است. مهمترین وجه مشخصه سلطانیه پس از مسائل مربوط به ارزشهای تاریخی وجود چمن معروف سلطانیه است. این چمن قسمتی از فلات زنجان- ابهر را در برگرفته و از فاصله گرفتن دو رشته ارتفاعات موازی که در جهت شرقی- غربی ممتداند، تشکیل گردیده و دارای 35 کیلومتر مربع وسعت است.
پیشینه تاریخی سلطانیه:
با مطالعات باستان شناسی روشن شده که در داخل چمن سلطانیه شش محوطه باستانی بدین ترتیب وجود دارد. تپه تاریخی یوسف آباد، تپه تاریخی قلعه، محوطه شهر سلطانیه، تپه تاریخی نور، تپه تاریخی چمن. بررسی در عناصر و یافته های اتلال مزبور گویای این واقعیت است که منطقه مزبور از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد تا حمله مغول مورد استفاده اقوام مختلف بوده است. بنابراین قول حمدالله مستوفی که سلطانیه را قبل ا زحمله مغول غیر مسکون دانسته با تردید مواجه می گردد. به استناد متون تاریخی این منطقه قبل از استقرار مغول شهر ویاژ یا شهر ویاز نامیده شده است. ولی آنچه که مسلم و روشن است، پس از حمله مغول و استقرار طایفه ای از آنها در این محل آ« را قنقور النگ نام گذاری کرده اند.
این منطقه (قنقور النگ) به علل گوناگون در دوره های مختلف ایلخانی مورد توجه و محل یا یلاق بوده است. سلطانیه ابتداء در دوران ارغون خان (683-690) به پایتختی انتخاب گردید. سیاستمداران ارغون در انتخاب این محل به پایتختی از نظر سیاسی و سوق الجیشی راه صوابی پیموده اند، زیرا قنقور النگ نسبت به م تصرفات غربی امپراعتوری ایلخانی مرکزیت داشت. و از طرف دیگر، با عنایت به اینکه پس از استقرار جانشینان هلاکو، به ویژه اواخر دوران ارغون خان و دوره های غازان خان و اولجایتو که به زور شمشیربندان مغول حکومت نسبتاٌ واحدی در منطقه بسیار وسیع از رود سند تا فلسطین با ترکیبی از اقوام مختلف و متمدن آن روزی تشکیل یافته بود، خود موجب پیشرفت سریع ارتباطات بازرگانی را فراهم نمود، تقویت و اصلاح جاده های بازرگانی، ایجاد تاسیسات مربوط به راهدارخانه ها، ایجاد انتظام در مناطق و مسیرهای تجاری، تدوین یاساهای چنگیزی به دزدان و قطاع الطریق از عوامل و انگیزه های این جریان اقتصادی است و سیاستی که توانسته حمل و نقل کالاهای مشرق زمین را به اروپا، که از طریق روسیه و دریاچه اورال انجام می پذیرفت از راه امپراطوری ایلخانی عبور دهند در این صورت بود که ایجاد مرکز اقتصادی بسیار قوی و واجد شرایط در منطقه ای از نظر سیاسی پاسخگوی این نیاز باشد، امری لازم و ضروری به نظر می رسد. این منطقه با توجه به ویژگی هایی که بیان گردید محلی بجز قنقور النگ که همانا سلطانیه است نمی تواند باشد. علی ای حال شهر سلطانیه در دوره بنیان گذاران آن پس از تبریز دومین شهر مهم در امپراطوری ایلخانان بوده و از نظر تجارت خارجی نخستین آن به حساب می آمده است. و کلیه مال التجاره به جهت ایجاد تمرکز و اخذ مالیت های مورد لزوم و کنترل آمد و شد، در این شهر تخلیه و بارگیری می شده است. رونق اقتصادی به حدی بوده که گلاویخو سفیر پادشاه اسپانیا در دربار میرانشاه (806-809 هجری قمری) در بازدید از سلطانیه بحث مفصلی را در مورد رونق تجاری مطرح نموده است. این شهر از دوبخش کهندژ و شارستان تشکیل یافته و آن در بخش پر 200 هکتار بوده است.
عناصر تشکیل دهنده این شهر عظیم اسلامی به علل گوناگون جغرافیایی سیاسی از میان رفته تنها با مدارک باستانشناسی می توان به بازشناسی آن توفیق یافت. به استناد متون تاریخی این شهر به کاروانسراهای زیبا و اقامتگاه های عمومی مجهز بوده تا سرویس مناسب را از نظر پذیرایی و اقامت عرضه نماید.
سبب ایجاد گنبد سلطانیه
اولجایتو پس از طرح سلطانیه تصمیم گرفت که به تقلید از آرامگاه برادرش غازان خان ، آرامگاه رفیع و باشکوهی برای خود بسازد به همین جهت برای بر پائی این آرامگاه ، هنرمندان از هر سو به سلطانیه آمدند تا یکی از شاهکارهای عظیم دوره مغول را به عرصه ظهور برسانند .
بنای گنبد سلطانیه در سال 702 هجری قمری ( روایتی ) بر اساس طرح آرامگاه غازان خان که آن نیز از بنای آرامگاه سلطان سنجر در ( مرو ) الهام گرفته ، ساخته شده بود با این تفاوت که پلان آرامگاه سلطان سنجر مربع و پلان گنبد سلطانیه هشت ضلعی است اگر چه تا حد زیادی معماری آرامگاه سلطان سنجر در بنای سلطانیه تاثیر گذاشته بود لیکن چیزهای ابتکاری در بنای اخیر بحدی است که آنرا بصورت یکی از شاهکارهای هنر و معماری ایران درآورده است که بعدها نمونه و الگوئی بای احداث تعداد زیادی از ابنیه این دوره شد همچنین معماری گنبد سلطانیه را شخصی به نام سید علی شاه انجام داده است .
نا به قولی، بر اثر تشویق و ترغیب علما و روحانیون بزرگ شیعه که در آن زمان در دستگاه حکومتی صاحب منزلتی بودند، اولجایتو مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی پذیرفت و بعد از مدتی تصمیم که آرامگاه خود را به ائمه اطهار اختصاص دهد. بدین منظور قصد انتقال اجساد مطهر آنان (حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) ) را به سلطانیه داشت تا بر رونق تجاری و اهمیت مذهبی پایتخت جدید التایس خود بیفزاید لذا دستور داد تا تزئینات داخلی بنا که تا آن روز انجام نگرفته بود طوری بپردازند که در آن شعائر مذهب تشیع یخوبی مورد استفاده قرار گیرد بهمین جهت بود که کلمه «علی» به طور مکرر با کاشی در متن اجر نوشته شده است.
سرزمین کهن ایران که ریشه در تاریخ چند هزار ساله جهان دارد، هرچند بارها دستخوش تاخت و تاز بیگانگان قرار گرفته و دورههایی را تحت حاکمیت آنان به سر برده، با این همه، با بهرهگیری از تمدن و فرهنگ ریشهدار و نیرومندش، نه تنها تجدید حیات کرده، بلکه اشغالگران را به کلی در تمدن و هنر خود مستهلک نموده و آنان را در شمار پیروان و مروجان علم، هنر و صنعت ایرانی درآورده است. پیش تاریخ فرهنگی ایران که نزدیک به هفت تا هشت هزار سال پیش از این در ساخت بتهای گلین سپیده زد، نشانهای عمومی وفراگیر از نخستین تلاش هنری آدمیان است. این منطقه که تنوع جغرافیایی فراوان و غنای اقلیمی خاصی دارد، در طول تاریخ با ابداعات هنری، علمی و صنعتی، به پیشرفت آدمی کمک وافری کرده و از دیرباز سرچشمه بسیاری از عوامل تمدن و فرهنگ خاور نزدیک بوده است؛ چنان که رنه گروسه، مستشرق سرشناس غربی، در معرفی ایران آورده است :
سرزمین ایران چون دژی مستحکم یکی از باستانیترین تمدنهای جهان کهن، یعنی تمدنی را که از پنجاه سده ]گذشته[ به این سو، پیوسته تجدید شده و به طرز حیرتآوری ادامه یافته، در خود حفظ کرده و مشعلی را که در بامداد تاریخ بر فراز فلات ایران افروخته شده، همچنان شعلهور نگاه داشته است.
فرهنگ ایرانی از دیرباز دارای دو ویژگی ممتاز بوده که همواره این دو شاخصه رشد و گسترش آن را در پی آورده و در اعصار مختلف، به ویژه در عرصه هنر، حوزه نفوذ و تأثیر آن را از قملروی جغرافیاییاش فراتر برده است. این دو مشخصه تاریخی که به عواملی همچون محیط جغرافیایی و گذشته افتخار آمیز فرهنگی مربوط میشود، عبارتاند از: تعامل ایرانیان از زمان باستان با افکار، آثار و هنرهای دیگران و دریافت و یادگیری و سپس ترکیب و تألیف دگرباره آنها و همچنین استعداد شگرف مردم ایران از حیث استقامت و ثبات در بقا و دوام تاریخ فرهنگ و هنر خود.
تجلیل خصوصیت نخست در تعاملی است که صنعتگران و هنرمندان ایرانی با آموزههای اسلام، پس از گرویدن ایرانیان به این دین مبین، داشتند و تمام تجربیات فنی، هنری و سنتهای باستانی خود را در خدمت آیین نو درآوردند و با درآمیختن با فرهنگهای دیگر ملل مسلمان جهان، پایههای هنر اسلامی را بنیاد نهادند، پروفسور پوپ در این باره در کتاب شاهکارهای هنر ایران آورده است:
هنگامی که اروپا در جهل و تاریکی به سر میبرد، فرهنگ و هنر اسلامی نیمی از جهان را منور ساخت و گرچه نواحی دیگر در این قسمت شرکت داشتند، لیکنه منبع اصلی و سرچشمه این نور ایران بود.
نمونه بارز استقامت و پایداری ایرانیان در حفظ، بقا و دوام اصالتهای فرهنگی و هنری را میتوان با مرور به تاریخ تهاجم وحشیانه مغولان به این سرزمین مشاهد کرد. حملات سبعانه و ویرانگر قبایل صحراگرد مغول که اشغال بخشی از خاک ایران را به همراه داشت، اهدافی همچون اقامه رسوم و ترویج اصول اداری مغولی و چینی را نیز دنبال میکرد. از این رو، اخلاف هولاکو که به نام ایلخانیان در ایران حکومت کردند، اجرای یاساوترویج چاو را در ایران آزمودند و پس از مأیوس شدن از اجرای آنها و موفق نشدن دربرانداختن و از بین بردن تمدن و فرهنگ حاکم بر این سرزمین، با وجود مراوده با پاپ و ارتباط با سلاطین مسیحی در اروپا، انجام آیین اسلام را پذیرفتند و رفته رفته مقهور تمدن و تربیت ایرانی و اسلامی شدند.
در دوره حاکمیت ایلخانیان و تیموریان بر ایران، هنر ایرانی در بسیاری از عرصهها، از جمله در فنون مربوط به معماری، تزیینات ساختمانی، نقاشی و تولید نسخ مصور درخشش فوقالعادهای یافت و از محدوده جغرافیایی خود فراتر رفت و به دیگر نقاط جهان آن روز و مکاتب هنری آن روزگار سرایت کرده و تأثیر عمیقی گذارد.
معماری ایران و آسیای مرکزی در دوره ایلخانیان تا عصر تیموری
در پاییز سال 1253م. خان بزرگ مغول، یعنی منگوقا آن (Mongke) که نوه چنگیز خان و حاکم بزرگ مغولان در چین بود، سپاهی بزرگ را به فرماندهی برادرش هلاکو، برای جنگ با اسماعیلیه در شمال ایران و خلیفه عباسیان در بغداد، روانه این مناطق کرد. هلاکو در سال 1258م. از راه ایران به سرعت وارد بغداد شد، و این شهر را به تصرف خود درآورد. او که همه شهرهای سرراهش، تا بغداد را تسلیم خود کرده، و آن شهرهایی سرراهش، تا بغداد را تسلیم خود کرده، و آن شهرهایی را که تسلیم نمیشدند غارت و ویران کرده بود، در بغداد به عنوان دست نشانده خان بزرگ، بر مسند حکومت ایران تکیه زد و به طور رسمی حکومت ایلخانیان را در ایران پایهگذاری کرد.
هلاکو و جانشینان او که زندگی به شیوه ایلیاتی و چادرنشینی را ترجیح میدادند و غالباً زمستانها در مناطق گرمتر بین النهرین، و تابستانها در دشتهای سرسبز شمال غربی ایران در چادرها سکونت داشتند، به امر معماری و ساختمان توجهی نداشتند؛ بنابراین آنچه از نیمه دوم شده سیزدهم میلادی، از معماری در این مناطق به یادگار مانده تعداد کمی ساختمان معمولی است.
ایلخانیان بر سرزمین وسیعی، که از کنارههای مدیترانه، تا سواحل اقیانوس هند و منطقه قفقاز امتداد مییافت و براساس نقشه جهانی امروز، مناطق غرب افغانستان، ایران، جنوب روسیه، شرق ترکیه و عراق را شامل میشود حکومت میکردند، ساختمانهایی با سبکهای معماری متفاوت از خود به جای گذاشتند که زمینلرزههای متعدد، تاخت و تازهای مکرر و اشغالگریهای پی در پی بیشتر آنها را از بین برده و تنها نمونههایی پراکنده و مخروبه در پایتختهای این سلسله یعنی: شهرهای مراغه، تبریز، بغداد و سلطانیه، به جا مانده که تعریف و توصیف کامل بیشتر آنها، از کتب تاریخی به دست ما رسیده است. البته ابنیهای که از دوره ایلخانیان در مرکز و غرب ایران باقی مانده، سبکهای معماری محلی آن عصر را نشان میدهد و نمایانگر نوع معماری در عصر ایلخانیانی است که، میراث دار مجموعهای از سبکها، مدلها، روشها و لوازم ساختمانی متنوعی بودند که پیش از آنان، در ایران توسعه یافته بود.
ساختمان مسجد جامع، که در ایران با نام مساجد چهار ایوانی مشهور بوده، سبکی قدیمی و شامل صحنی مستطیل شکل با چهار ایوان در چهار گوشه و اتاقی بزرگ و گنبددار و روبه قبله بود. (این اتاق معمولاً پشت ایوان قبله قرار داشت.) که این شیوه در آن عصر به شکل الگویی استاندارد و متداول، برای همه ساختمانها، اعم از ساختمانهای مذهبی، مانند: مدارس و خانقاهها و ساختمانهای غیر مذهبی مانند کاروانسراها، درآمد.
آرامگاههای این دوره به صورت مقبرههای برجی شکل، بناهای مربع شکل و یا قبهای شکل چند ضعلی بودند.[1]
مشخصه این آرامگاهها به طور معمول، شامل: ایوان، گنبد، سکنج (محل اتصال چهار گوشه اتاق در بالای دیوارها به گنبد) و مناره بود که بیشتر به شکل مرکب و با کارکرد و شکلهای مشخص به کار میرفتند. در تمامی اتاقهای گنبددار مربع یا چند ضلعی، جایی که گنبد بر روی دیوار قرار میگرفت، نیاز به رابطی بود که بتواند سطحی بالایی اتاق مربعی یا چند ضلعی را برای قرار گرفتن گنبد آماده کند؛ بنابراین از سکنج که همان رابط و پلی است که گنبد را به سطح بالایی دیوارههای اتاق وصل میکند، استفاده میشد. پیش طاق دروازهای بلند و صوری بود که از یک قوس یا طاق تشکیل میشد که درون قابل مستطیل قرار داشت و نوعی ایوان تنگ محسوب میشد.
مناره، معمولاً به منزله یکی از تمهیدات لازم در طرح ساختمانهای مذهبی به کار میرفت و محل استقرار آن، در انتهای سر در ساختمان یا در دو طرف یک ایوان بوده است. در دوره ایلخانیان آجرهای پخته بسیار عالی، یکی از مواد اصلی و دایمی ساختمانسازی بود که در تزیینات ساختمانها نیز از آن استفاده میشد. روکشهای گچ – که در آن عصر از عناصر رایج در تزیین ساختمانها بود- در کنار آجرهای کاشی و سفالینههای تزیینی، در مجموع تزیینات نمای ساختمانها را تشکیل داده، نمایی جذاب تر و چشمگیر از ساختمان را به نمایش میگذاشتند.
در این دوره سبک سنتی ساختمانسازی توسعه یافت و بناهای منفرد و مجزا از هم به شکل گروهی و مجموعههای بزرگ، غالباً پیرامون مقبره یک شخصیت مشهور و مورد احترام مذهبی و یا حکومتی، ساخته میشدند. این مجتمعها که دارای پیشطاقهایی (Pishtaq) با تزئینات ماهرانه در سردر اصلی خود بودند، در آغاز به طور اتفاقی در کنار هم قرار میگرفتند ولی بعدها این شیوه به صورت سبکی جدید در معماری درآمد. در این دوره ابعاد و تناسب ساختمانها تغییر یافت؛ به طوری که سقف اتاقها بلندتر و قوسها و طاقهای قوسدار نوک تیزتر و منارهها باریکتر شدند. منارههای جدید متناسب و هماهنگ با سبک ساختمان ساخته میشدند. مثلاً سردر دروازههایی که از آن عصر به جا مانده، همواره با دو مناره بلند و رفیع دیده میشود.
آجر پخته، همچنان یکی از عناصر اصلی در ساختمانسازی با روشهای جدید و توسعه یافته به کار میرفت؛ ضمن اینکه تزیینات آجری، نمای ساختمان را جذاب و حیاتبخش میکرد. در ساختمانسازی این دوره، تزیینات و نما و رنگ اهمیت بیشتری پیدا کرد؛ که از آن جمله میتوان به اضافه شدن آجرهای لعابدار تزیینی در نمای خارجی، و نیز به روکشهای کاشی، سفالی، کندهکاری و رنگآمیزی دیوارها در تزیینان داخلی اشاره کرد. هرچند که مقرنسکاری، مانند آجر پخته از عناصر اصلی در امر ساختمانسازی و تزیینات نمای ساختمان محسوب نمیشود و مانند آن سابقه ندارد، اما در تزیین بعضی از ساختمانها به صورت برجسته و معلق بر روی طاقهای قوسی و دیوارها دیده میشود.
[1] -برج، مقبره دیواری گرد و مدوری است که عموماً از آجر ساخته شده، دارای گنبدی نوک تیز است. که نمونه آن در دامغان وجود دارد و آرامگاه قبهای شکل چند ضعلی –که کمتر از انواع برج و مربع شکل مرسوم بود – بیشتر در آسیای مرکزی و در شهرهای بزرگ مثل یزد به گونههای متفاوت ظاهر میشد.
معماری بین النهرین: سرزمین بین النهرین مرکز یکی از کهن ترین تمدن هاست.نخستین تمدن شناخته شده این سرزمین را سومریان تشکیل دادند.معماری سومر در خدمت معابد بوده است و مردم آن کشاورز بودند.آنان طرز مهار کردن سیل را آموختند و شهرهایی با دیوار قطور ایجاد کردند.از آثار معماری سومریان می توان معبد انانا(از سنگ آهک) ، معبد ستون و معبد سفید را نام برد. از دیگر اقوام این منطقه آکادی ها و بابلیان بودند که در اکثر بناها ویژگی معماری سومر را حفظ کردند.برجسته ترین بخش مجتمع ودر واقع شناخته شده ترین ساختمان در دره بین النهرین زیگورات ها بودند.زیگورات در لغت (زبان)بابلی به معنای سکو یا بنای پله پله ای است که عرض و طول هر طبقه از اشکوبه (طبقه یا سقف) پایین کمتر است.احتمالا هر کدام از طبقات ساختمان زیگورات رنگ مخصوص داشته و بر روی آن درخت کاری یا گل کاری شده بوده است.دروازه ایشتار نیز یکی آثار برجسته ی معماری شهر بابل در دوران جدید است. آشوریان از دیگر اقوام ساکن در دره ی بین النهرین (بخش شمالی) بودند و بدلیل فراوانی سنگ در منطقه ی آنان،بناهای مستحکم تری از ساختمان های بابل ایجاد می کردند.هنر آشور آمیخته از هنر سومر و بابل بوده است.ارگ ناتمام سارگون یکی از بناهای ساخته شده توسط آشوریان است.
دروازه ایشتار
خاور نزدیک (سومر کشور- شهر و زیگورات،پیکر تراشی،میثاق سازی،وحدت عنصر صوری و طبیعی) ● سومر قریبا" در اوایل هزاره چهارم بیش از میلاد ، حادثه ای عظیم در بین النهرین به وقوع پیوست و آن مسکون شدن دره های بزرگ رودخانه ها بود . پس از این حادثه بود که نوشتن ، هنر ، معماری ساختمانی ، و شکلهای جدید سیاسی در بین النهرین و مصر ، اما با تفاوتهای چشمگیری در کارکردشان ، به ظهور می رسند . هنری فرانکفورت در این باره می نویسد : کهن ترین اسناد مکتوب بین انهرین ... شناخت واحدهای بزرگ اقتصادی یعنی اجتماعات کنار معابد را آسانتر کرد . نخستین اسناد مکتوب مصری ، نوشته هایی بر روی ساختمانهای شاهی یا کنده کاریهای مهر گونه ای برای شناسایی مأموران پادشاه بودند . نخستین آثار هنری بین انهرین ، غالبا" جنبه مذهبی دارند ؛ در صورتی که در هنر مصری به ستایش از کارهای پادشاهان مربوط می شوند و موضوعات تاریخی را نمایش می دهند . معماری ساختمانی در بین انهرین شامل معابد و در مصر شامل آرامگاههای پادشاهان می شود . نخستین جامعه متمدن در بین النهرین به صورت هسته های جداگانه ، چندین شهر مجزا و مستقل حکومتهای مشخص و متکی به خود با سرزمینهای قابل کشت در اطرافشان ، تبلور یافت . جامعه مصر شکل قلمرو واحد ، یکپارچه ولی روستانشین یک پادشاه مستبد را به خود گرفت . بدین ترتیب ، نه یک تمدن بلکه دو تمدن در این نقاط به ظهور رسیدند و هریک خصلتهای ویژه ای برای خود داشت . از آن لحاظه به بعد تاریخ جهان به صورت ثبت پیدایش ، رشد ف زوال تمدنها و خیزش و سقوط خلقتها ، دولتها ، و ملتها در چارچوب آنها درآمد . با پیدایش همین دو تمدن قدرتمند و متضاد درر منطقه ساحل شرقی دریای مدیترانه است که درام بشریت غربی ، حقیقتا" آغاز می شود . در دره حاصلخیز سفلای رودهای دجله و فرات ، بشر احتمالا" چیزی همپای باغ عدن که در سفر پیدایش از آن ستایش می شود و مدتهای مدید بخشی از سنتهای بین النهرین به شمار می رفت ساخته بود . به محض آنکه بشر با فنون آبیاری و تا اندازه ای مهار کردن سیلها آشنا شد ، امکان ایجاد واحه ای بزرگ را دریافت . تاریخ پرآشوب بین النهرین ثابت می کند که این سرزمین با چشم اندازی که برای ایجاد یک زندگی مرفه و بی سابقه داشت ، انسان را شدیدا" به خود جلب می کرد . ● کشور- شهر و زیگورات دین پس از غلبه بر زندگی و معنی بخشیدن به آن ، شکل جامعه و طرز بیان یا نمایش آن در معماری و هنر را نیز تعیین کرد . کشور شهر بین النهرین ، در زیر حمایت خدای شهر بود ؛ پادشاه نماینده او در روی زمین و مباشر داراییهای زمینی او بود . رابطه پادشاه با خدایان آسمانی و زیردستان زمینی اش را می توان از دعایی که یکی از نخستین پادشاهان سومری به درگاه انلیل خدا در شهر نیپور کرده است ، دریافت : ای انلیل ، سلطان کشورها ، از تو می خواهیم به آنو بگویی دعای مرا به گوش پدر محبوبش برساند ؛ بر زندگی ام روحی تازه بخشد ، و آرامش را از این سرزمینها دور نگرداند ؛ جنگاورانی به من ارزانی دارد که تعدادشان به تعداد علفها برسد ؛ ا ز رمه های آسمانی چشم برندارد ؛ این کشور را غرق نعمت کند ؛ نعمتهایی را که خدایان به من ارزانی داشته اند تغییر ندهد ؛ و من همواره آن چوپانی باشم که بالای سر گوسفندان است . نقشه شهر ، این مرکزیت خدا را در زندگی خود نشان می داد ، زیرا معبد خدا هسته ساختمانی با عظمت آن را تشکیل می داد. این معبد نه فقط کانونی برای دین شهر بلکه مرکز فعالیتهای اداری و اقتصادی آن نیز بود . معبد ، در واقع قلمرو خدایی بود که در نزد مردم زمیندار و رمه داری بزرگ و ثروتمند و نگهبان شهر به شمار می رفت . وظیفه اصلی شهر ، خدمت به خدا در مقام یک ارباب بود ، همچنان که وظیفه همه شهروندان به طور کلی خدمت به خدایان بود . مجتمع گسترده و بزرگ معبد که در نوع خود شهری در دل شهری دیگر بود ، وظایف و نقشهای بیشمار داشت . کارمندان معبد شامل کاهنان و کاتبان ، امور و ستد شهر را می چرخاندند و از داراییهای خدا و پادشاه مراقبت می کردند . احتمالا" در چنین محیطی بوده است که نوشتن ابزاری دقیق در دست برخیها تبدیل شد ؛ کهن ترین نمونه های آن به نگه داری حسابها ، شرح معاملات ساده ، و ذخایر موجود مربوط می شوند .
هنر فلزکاری : تمدن دره نیل و دره سند سهم چشمگیری در فرهنگ و تمدن جهان داشته است، امّا آغاز فلزکاری (= متالوژیک) در این تمدنها بسیار دیرتر از فلات ایران بوده است. تا هزاره پنجم پیش از میلاد، ایران دوران سنگ را طی میکرد، ولی درهمین زمان «مس» نیز شناخته بود: قطعههای مس را حرارت میدادند و با کوبیدن آن شکلهای محدودی به آن داده میشد، یعنی از طریق چکشه کردن مس، چاقو، سنجاق میساختند.
آغاز دوران مفرغ در ایران، هزاره سوم پیش از میلاد است. در تپه حسنلو نمونههایی ازقالبهای سنگی به دست آمده که فلز ذوب شده را درقالبها میریختهاند و به آن شکل میدادهاند.
اشیاء کشف شده نشان میدهد که در دوره ایلامیها، فلز همچون یک کالای اقتصادی محسوب میشده است. در اغلب الواح مکشوفه، شرح وضع بازرگانی روشن شده است. در این زمان گروههایی دورهگرد کارشان فلزکاری بود، بیشتر در نواحی غرب ایران و دامنههای زاگرس میگشتند و به آناتولی (ترکیه امروز) سفر میکردند. در هزاره دوم پیش از میلاد، آهن شناخته شد و گفته میشود که طلا بسیار زودتر از مس شناخته شد، به ویژه درایران، ذرات طلا از آبهای روان رودخانهها به دست آمد.
از میان این آثار فلزی، مهمتر از همه مفرغهای لرستان است که قدمت آنها بهسه هزار سال پیش از میلاد میرسد، این آثار که اینک در موزههای جهان پراکنده است، آثاری است رمزی، هر چند غالب این آثار برای رفع نیازمندیهای روزمره ساخته میشده است، ولی فرم این آثار نزدیک به طبیعت نیست، بلکه نشانی است از طبیعت، و گاه نیز نشانهای ازعقاید مذهبی قومی که شاید در دامنه جبال زاگرس میزیستهاند، این مفرغها، بسیار متنوعاند و شامل زیورها، انگشتری و حلقهها، دستبندها با اشکال جانوری و سنجاقها با سر مدور، لوحهها، کمربندها، تیردانها و آبخوری کاسه، لیوان، جام مجسمههای جانوران و موجودات خیالی و اشیائی شبیه به عَلم یا بُت و دهانههای اسبها به شکل بز کوهی و اسب شیر.
منطقه اشیاء برنزی لرستان از جنوب آذربایجان غربی تا شوش پراکنده است. همزمان با این اشیاء مفرغی، کارهای فلزی تپه مارلیک به ویژه جام معروف طلایی آن و همچنین جامهای طلایی حسنلو و جام طلای کلاردشت و اشیاء فلزی و طلایی تپه زیویه کردستان از شاهکارهای هنری ایران به شمار میآیند. این اشیاء کشف شده، علاوه بر هنر فلزکاری، از حیث نقش و نگارها نیز بیانگر داستانها و مضامین اساطیری آن زمانند.
فلزکاری در دوره هخامنشیان بسیار موردتوجه بوده است: داریوش نخستین پادشاهی است که به ضرب سکه فلزی پرداخت. هنر فلزکاری این دوره، حتی بر حجاریهای تخت جمشید نیز تأثیر نهاده است، زیرا در پارهای از نقوش برجسته تخت جمشید، جامهای زرینی در دست آورندگان هدایاست، که بخوبی این تأثیر را نشان میدهد.
آنچه از فلزکاری و جواهرسازی هخامنشی تاکنون به دست آمده، میتوان نمونه آورد ظروف دستهداری که مجسمه جانوری در بالای دسته ظرف قرار گرفته یا دسته جامهایی که به شکل بز کوهی بالدارساخته شده است. جامهای شبیه شاخ جانور و ریتون شکل از طلا و نقره که به سر حیوان منتهی میشوند. اشیاء تزیینی، همچون دستبند، انگشتر، سینه ریز، سنجاق، گوشواره، بازوبند و غیره، انواع سلاحها و وسایل جنگی مانند سپر، جوشن، ساق سبز، کلاه خود، شمشیر، غلاف شمشیر، نیزه، خنجر، تبر و مال بند اسب وغیره.
در این دوره در هنر جواهرسازی، نشاندن سنگهای گرانبها بر فلزات معمول بوده است و میتوان گفت نوعی میناسازی رایج بوده است.
از اشیاء سیمین دوره اشکانی جز اندکی در دست نیست، امّا ساخت آثار مفرغی در این دوره پیشرفت داشته، چندانکه به سوریه، عربستان و فنقیه هم صادر میشده است. در سال 1934م. آگاهیهای تازهای از هنر این دوره به دست آمد: مجسمههای مفرغی و نیمه شکسته در گورهای شمی درنزدیک مال امیر در جنوب ایران دراستان خوزستان. یکی از این مجسمهها تقریباً کامل مانده و احتمالاً باید مجسمه یکی از فرماندهان آن روزگار باشد. این مجسمه جامه ایرانی بر تن دارد و حالت او تمام رخ است.
از دوره ساسانیان، آثار هنری فلزی متنوعی به دست آمده که نشانگر مهارت و سلیقه خاص هنرمندان این عصر است. مضمون تصویری ظروف به ویژه بشقابهای نقرهای این زمان بیشتر صحنههای شکار، تاجگذاری، انجام تشریفات مذهبی، گلها و پرندگان، مجالس ضیافت و خنیاگران و رامشگران است. علاوه بر ظروف لب تخت، کاسه و پیاله، تنگ، گلدان، مجسمه جانوران و لوازم تزیینی از ورقه نقره ساخته میشده است. نقوش برجسته و زراندوده بر روی بدنه این اشیاء خودنمایی میکنند. بجز ظروف نقرهای، ظرفهای برنجی و مفرغی فراوانی با همان نقوش و ریزهکاریها و سکهها ومهرهای دیگر به یادگار مانده است. میتوان گفت ظروف فلزی دوره ساسانی به ویژه نقرهای، از عالیترین نمونههای فلزکاری خاورمیانه است.
معماری : از آنجایی که هنر معماری در کشورهایی که صاحب تاریخ و فرهنگ باستانی هستند، از مهمترین پایههای تمدن دیرینه آنهاست و سرزمین ایران نیز با پیشینه مدنیت چندین هزار ساله خود، دارای چنین شاهکارهای معماری است. شاید این علاقه و توجه، سبب تداوم همیشگی این هنرشده است: از تالارها، ایوانهای ستوندار تخت جمشید تا قصرهای صفوی دراصفهان تا خانههای روستایی. گنبدهایی که بر چهار قوس بنا شده، صحن چهارایوانی، حیاط داخلی و حوض آن، همه اینها از ویژگیهای معماری اصیل ایرانی است که در طول تاریخ معماری ایران پیوسته تداوم خود را حفظ کرده است.
یکی ازکهنترین نمونهها از میان بناهای شناخته شده باستانی ایران، معبد یا زیگورات چغازنبیل در 30 کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش است. این اثر تاریخی به سال 1250 پیش ازمیلاد در زمان پادشاهی «انتاش گال» در شهر «دور انتاشی» برای خدای بزرگ شهر ایلام به نام «اینشوشیناک» در زمان ایلامیها ساخته شده است. بنای معبد که شبیه به یک برج پلهدار است، «زیگورات» نامیده شده است. ساختمان آجری بنا چهار گوشه در اصل پنج طبقه بوده، امّا اکنون فقط سه طبقه آن باقیمانده است. بلندی بنا بین 5249 متر تخمین زده شده است.
در ساختمان زیگورات، مجموعهای ازقوسها، پلهها، راهروها، اتاقها و مقبره و آبروها دیده میشود. اتاقهای بدون پله به عنوان مقبره و اتاقهای پلهدار به عنوان محل هدایا مورد استفاده قرار میگرفت و این نشان میدهد که زیگورات مانند اهرام مصر باستان به منزله آرامگاه هم بوده است. این معبد را نخستین بار پروفسور رولند دمکنم فرانسوی به سال 1314 ش. و سپس گیرشمن به دنیای تاریخ هنر معرفی کردند. به طور کلی معماری این پرستشگاه عظیم که در شمار بزرگترین زیگوراتهای جهان است، بهترین نمونه هنر معماری بر بنیاد طاق قوسی را در دنیای باستان نشان میدهد. همچنین طرز ساخت این معبد با دیگر معابد بینالنهرین تفاوت کلی دارد، و آن ساخت طبقات این زیگورات است که هر کدام مستقلاً و از زمین تا بالا ساخته شدهاند، یعنی مانند زیگوراتهای بینالنهرین، هر طبقه بر روی طبقه دیگر ساخته نشده، بلکه مستقل بر پا شده است. درحیاط معبد و در برابر یکی از ورودیها، بنای ستون مانند آجری دیده میشود که احتمالاً مراسم قربانی در آن انجام میشده است، امّا شاید این نیم ستون آجری خود به گونهای زمانسنج ساعت روزانه نیز بوده است. جالبترین شییء که ازکاوشهای زیگورات چغازنبیل به دست آمده است، مجسمه سفال لعابدار گاوی است که بر گرده آن به خط ایلامی چند ردیف نوشته دیده میشود. این مجسمه گاو ظاهراً در بالای یکی ازسردرهای زیگورات قرار داشته است. اشیاء شیشهای و مهرهایی از سنگ قیر از دیگر نمونههای اشیاء هنری این مکان باستانی است. همچنین تعداد زیادی آجرهای لعابدار دیده میشود که بر آنها نوشتههای ایلامی موجود است و بیشترین اطلاعات درباره ساختمان معبد از همین کتیبهها به دست میآید.